حجاب و عفاف از واژه‌های پر‌بسامد در فرهنگ دینی و ملّی ما است و بدون شک حجاب از احکام شناخته‌شده‌ی شرعی و عفاف از پسندیده‌ترین سجایای اخلاقی است .

گوهر وجود آدمی در دایره‌ی هستی ارزشمندترین و بی‌بدیل‌ترین تابلوی نقاشی شده توسط خالق بی‌همتاست که بعد از فراغ از خلقت آن گوهر بی مثال، خداوند خود را با «فتبارک الله احسن الخالقین» تحسین نموده و این شاهکار خلقت را مسجود ملائک قرار داد تا به آیه‎‌ی کریمه‌ی یادشده عینیت بخشد .

حجاب و عفاف در قاموس بشری، واژه‌های آشنایی هستند که در گذر زمان، از سنّت به سوی مدرنیته، فراز و نشیب‌های زیادی را طی کرده اند، در این میان مردان و زنان (به‌خصوص زنان) در مسیر تند‌باد حرکت به سوی مدرنیسم، در معرض برهنگی فرهنگی و فرهنگ برهنگی قرار گرفتند تا در توسعه سرمایه‌داری نقش خویش را ایفا کنند، امّا با گذر زمان از هویّت و شخصیّت و ماهیّت خود بیشتر دور شدند و در یک حرکت جدید با بازگشت دوباره به سوی منیّت خویش و توجّه به سرشت و طبیعت و احتیاجات حقیقی خود، در میان معنویت، هویّت خویش را در عفاف و حجاب جستجو کردند، با نگاهی به مبانی حجاب و عفاف که برخاسته از حقایق دین و در افق بالاتر از عالم ماده تدوین و تبیین شده است، در عصر برهنگی، تنها پاسخ مثبت و حقیقی به نیازهای درونی و بازگشت به گرایش‌های فطری جامعه‌ی انسانی است که سلامت، امنیّت معنویت و کمال را در خانواده و اجتماع میسور می‌سازد و این انتخاب تنها راه رسیدن به کمال و سعادت الهی است .

حجاب 

کلمه‌ی حجاب به معنی پوشیدن و هم به معنی پرده است و البته اکثرا در همین معنای دوم به کار می‌رود. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می‌دهد که پرده، وسیله پوشش است .شاید بتوان گفت که به حسب اهل لغت هر پوشش حجاب نیست، آن پوششی حجاب است که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد .

ابن منظور در مورد حجاب چنین آورده است: 

«الحجاب الستر ... و الحجاب اسم ما احتجب به و کل ما حال بین شیئن

حجاب ... شی مع شیئا فقد حجبه ...» ۲۰۰ م، ج۴ص۳۶ 

حجاب به معنای پوشانیدن است و اسم چیزی است که پوشانیدن با آن انجام می‌گیرد و هر چیزی را که میان دو چیز، جدایی می‌اندازد، حجاب گویند و هرچیزی که مانع از چیز دیگر شود او را حجب نموده است. 

 

عفاف: 

عفاف نیز واژه‌ای عربی است که از فرهنگ اسلامی وارد زبان فارسی شده است. عفاف را به خود‌نگهداری و باز‌داشتن نفس از محرّمات و خواهش‌های شهوانی ترجمه کرده‌اند. ابن منظور در لسان العرب می‌گوید: «عفت خودنگهداری از غیر حلال، کارهای حرام و طمع‌های پست است، عفّت‌پیشگی یعنی خودنگهداری.»

راغب در مفردات می‌گوید: «عفت حالت نفسانی است که مانع تسلّط شهوت بر انسان می‌گردد و انسان عفیف کسی است که با تمرین و تلاش مستمر و پیروزی بر شهوت، به این حالت دست یافته باشد. 

در قاموس قرآن آمده است: «عفت به معنای مناعت است و در شرح آن گفته‌اند: حالت نفسانی است که از غلبه شهوت باز دارد».

پس عفیف به معنای خودنگهدار و با مناعت می‌باشد .

 

رابطه‌ی حجاب و عفاف 

 

در مقایسه‌ی دو واژه‌ی، حجاب و عفاف معلوم می‌شود که هر دو در اصل معنای منع و جدایی مشترکند، با این تفاوت که منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و برخاسته از درون است، البته به خاطر تأثیر متقابل ظاهر و باطن بر یکدیگر، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و حیای باطنی ارتباط وجود دارد، به این مفهوم که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد در تقویت و پرورش عفت تأثیر بیشتری دارد و هر چه عفت درونی و باطنی بیشتر باشد، حجاب و پوشش ظاهری هم بیشتر و بهتر خواهد بود، از مجموع تعالیم دینی و اخلاقی چنین فهمیده می‌شود که مبنای حجاب (پوشش) ظاهری همان عفت و حیای درونی است و به همین دلیل ریشه و اساس آن است .

 

اسلام زن را انسانی کامل و دارای همه‌ی حقوق و مسئولیّت‌های بشری می‌داند که می‌تواند با حفظ و پرورش گوهر وجود خود به بالاترین موقعیّت‌های معنوی صعود کند، یعنی سرچشمه‌ی همه‌ی خوبی‌ها و برکات دنیا و قیامت که بایستی همچون گوهری ناب قدر آن‌را دانست و به ابزاری برای هوسرانی و خدمتکاری برای مردان تبدیل نشود .

حجاب در اسلام نه یک الزام نوآوارنه است و نه یک حکم سخت‌گیرانه است، با نگاهی گذرا به تاریخ پوشش در ادیان گذشته در می‌یابیم تنها اجباری بوده که بسیار سخت‌گیرانه هم اعمال می‌شده است، همه‌ی مورخان از حجاب سخت زنان یهودی سخن گفته‌اند برای مثال به نوشته‌ی ویل دورانت، مورّخ نامدار جهان، در نزد یهودیان گفتگوی علنی میان مذکر و مونث (مرد و زن) حتّی بین زن و شوهر، از طرف فقهای دین ممنوع گردیده بود، دختران را به مدرسه نمی‌فرستادند و نپوشاندن موی سر خلافی بود که مرتکب آن‌را مستوجب طلاق می‌ساخت. ویل دورانت در صحفه‌ی ۳۰جلد ۱۲ تاریخ تمدّن راجع به قوم یهود و قانون تلمود می‌نویسد: «اگر زنی به نقض قانون یهود می‌پرداخت چنان‌که مثلا بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم می‌رفت و یا در شارع عام نخ می‌رشت یا با هرسنخی از مردان درد دل می‌کرد یا صدایش آن‌قدر بلند بود که چون در خانه‌اش تکلّم می‌نمود همسایه‌گانش می‌توانستند سخنانش را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.» 

مسحیت هم نه‌تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب را تغییر نداد، بلکه در برخی موارد قدم را فراتر نهاد و با سخت‌گیری بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخت، تا آن‌جا که برای از بین بردن زمینه‌ی هرگونه تحریک و تهییج، زنان را به صورت شدیدتری به رعایت کامل پوشش و دوری از هرگونه آرایش و تزیین فراخواند. 

انجیل در موارد فراوان، بر وجوب حجاب و پوشش تأکید و پیروانش را به پاکدامنی و تنزّه از هوسرانی فراخوانده است .

 

به هرحال بنا بر گواهی متون تاریخی، در اکثرقریب به اتفاق اقوام و ملل حجاب در میان زنان معمول بوده، هرچند فراز و نشیب‌های زیادی را طی کرده است و گاهی با اعمال سلیقه‌ی حاکمان تشدید یا تخفیف یافته است ولی هیچ گاه به طور کامل از میان نرفته است. مورخان بندرت از اقوامی بدوی یاد می‌کنند که زنانشان دارای حجاب مناسب نبوده یا به صورت برهنه در اجتماع ظاهر می‌شدند .

تعداد این اقوام به قدری نادر است که در مقام مقایسه، به قول اندیشمندان قابل ذکر نیستند. 

شاید بتوان گفت وجود برخی موانع سبب جلوگیری از بروز تمایلات و استعدادهای فطری و طبیعی آنان شده است و یا عواملی باعث انحراف آن از مسیر فطرت گشته است. حجاب به عنوان یک رفتار انسانی در طول تاریخ با فراز و نشیب‌های فراوانی همراه بوده و گرایش‌های مختلفی در هر دوره بر نوع حجاب افراد موثر بوده است. رسم حجاب در بین اقوام غیر عرب مانند ایران باستان، اروپا و قوم یهود و ... مرسوم بوده است، اسلام نه تنها واضح قانون حجاب نبوده بلکه در جهت جلوگیری از افراط و تفریط‌هایی که در طول تاریخ درمورد حجاب به وجود آمده بود، به قانون‌مند کردن و تنظیم و تخفیف آن همت گماشته است و آن‌را به صورتی متعادل، صحیح و متناسب با فطرت انسانی زن ارائه نموده است . 

تفاوت حجاب و عفاف

حجاب می‌تواند ریایی، تحمیلی، ظاهری یاغیر اختیاری باشد، ولی عفت یک خصلت و ارزش اختیاری است عفت نمودهای گوناگونی دارد ازجمله: عفت در نگاه، عفت در سخن، عفت در شهوت و ... و ممکن است که کسی حجاب مناسب داشته باشد ولی عفت در نگاه، عفت در سخن گفتن و یا امور جنسی نداشته باشد که این خود نمود حجاب بدون عفت است. بنابراین برای سالم سازی جامعه باید به دنبال عفت عمومی باشیم، تا حجاب آگاهانه گسترش یابد .

حجاب و عفاف هر دو به معنی مانع و بازدارنده هستند امّا حجاب مانع و بازدارنده‌ی ظاهری است ولی عفاف مانع و باز دارنده‌ی باطن است .

بین حجاب و عفاف تأثیر متقابل وجود دارد، به این ترتیب که هر چه عفاف درونی و باطنی انسان بیشتر باشد باعث رعایت حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم می‌شود و در مقابل نیز هر چه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد، موجب تقویت عفت و دستیابی انسان به مراتب بالاتر عفاف می‌گردد همانطور که برخورداری از حجاب و پوشش ظاهری به معنای برخورداری از همه مراتب عفاف نیست، عفاف بدون حجاب و پوشش ظاهری نیز قابل تصوّر نیست، لذا نمی‌توان خانم و آقائی که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر می‌شود را عفیف دانست .

رعایت حجاب و پوشش ظاهری بر اساس ویژگی تأثیر ظاهر انسان در باطن او، حداقل یکی از علامت‌ها و نشانه‌های عفاف است. پس عفاف ریشه‌ی حجاب و حجاب میوه‌ی عفاف است، حجاب و عفاف هر یک بر پیدایی و تداوم دیگری اثر گذارند .

 

پس فرامین الهی از جمله حجاب و عفاف هم از مرحله‌ی صحّت تا مرحله‌ی قبول، دارای درجات و مراتبی است که حداقل آن شرط تمامیت است و حد کمال آن در جامعیت ابعاد پنج‌گانه حجاب (حجاب چشم، حجاب گفتاری، حجاب رفتاری و ... ) به تجلّی در می‌آید. پوشش بدن به جز وجه و کفین و مهار کردن جاذبه‌های جنسی زنانه، معیار حجاب الهی قرآنی است که اگر در پوشش چند قطعه‌ای خمار و به تناسب فرهنگ و تمدن هر ملّتی عینیّت یابد، نمره‌ی صحّت عمل را در منظر آیات شریفه به دست آورده است و اگر ابعاد قلبی، گفتاری و رفتاری و بعد نگاه را نیز درپوشش یکسره جلباب تجلّی بخشد نمره‌ی کمال برتری الهی را کسب نموده است این امر نشان دهنده این است که در دین مبین اسلام با طرح و تأیید حجاب، به تمام جوانب شخصیت زن و مرد در اجتماع توجه کرده است و با توجه به آن حجاب را به صورتی متعادل و متناسب مطرح نموده است تا جامعه‌ای سالم و به‌دور از فساد داشته باشیم .